ترانه خانه


Sunday, October 17, 2010

٭
شب از مهتاب سر میره
تمام ماه تو آبه
شبیه عکسه یک رویاست
تو خوابیدی جهان خوابه
زمین دور تو می گرده
زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو
عجب عمقی به شب داده

تو خواب انگار طرحی از
گل و مهتاب و لبخندی
شب از جایی شروع می شه
که تو چشماتو می بندی

تو رو آغوش می گیرم
تنم سر ریزه رویا شه
جهان قد یه لالایی
توی آغوش من جا شه
تورو آغوش می گیرم
هوا تاریک تر می شه
خدا از دست های تو
به من نزدیک تر می شه
زمین دور تو می گرده
زمان دست تو افتاده
تماشا کن سکوت تو
عجب عمقی به شب داده

تمام خونه پر می شه
از این تصویر رویایی
تماشا کن ، تماشا کن
چه بی رحمانه زیبایی

Labels:






Tuesday, June 29, 2004

٭ خیلی وقته دلم برای اینجا تنگ شده
این لینک از ناصر عبداللهی از آلبوم هوای حوا
ترانه سرا : محمد علی بهمنی
آهنگساز : فرزاد فرومند
»»»»
دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
پاشنهء كفش فرارو ور كشيد
آستين همت رو بالا زد و رفت
دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
پاشنهء كفش فرارو ور كشيد
آستين همت رو بالا زد و رفت

يه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شيشهء فردا زد و رفت
حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوٌا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره كرد
نامهء فرداها رو تا زد و رفت
حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت

دل من يه روز به دريا زد و رفت
پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
زنده ها خيلی براش كهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال كليد خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
يه دفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شيشهء فردا زد و رفت
حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره كرد
نامهء فرداها رو تا زد و رفت
حيوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت




Saturday, May 03, 2003

٭ تقديم به ژينای عزيز، هميشه سلامت باشه :
(از طرف اپسیلون و از زبان پدرش )
شادمهر عقيلی
بي تو تنهاي تنهام سکوتي بر لبانم ----= عشق شيدا
بدون تو هيچ هستم ندارم من اميدي ----= به فردا
آه آه آه
شبم تاريک و سرده
دلم بي تو پي غمها عشقم
براي عاشقي چون من
سکوتي اين چين آغاز مرگ
آه آه
عشق من بيا برگرد دوبـــــــــاره
که چشمام هنوز در انتظــــــــاره
براي ديدن تو دلم چه شوقي داره
تو شبهام تويي تنها ستـــــــــــاره
= = =
ژينا گـــــــل من
گل خوشگل من
به عشقت اسيـــــــــــــرم
بي تو من مي ميــــــــرم
ژينا گـــــــل من
گل خوشگل من
به عشقت اسيــــــــــــرم
بي تو من مي ميــــــــرم
با تو بهانه مي شــــــــــم
با تو افسانه مي شــــــــم
اگه باشي کنــــــــــــــارم
به شکوه بــــــــــــــهارم
= = =




Wednesday, March 26, 2003

٭ شاد مهر عقيلي

دوباره دلم واسه قربت چشمات تنگه
دوباره اين دل ديون واست دل تنگه
وقت از تو خوندن ستاره ترانه هام
اسم تو براي من قشنگترين آهنگه
=
بي تو يک پرنده اسير بي پروازم
با تو اما مي رسم به قله آوازم
اگه تا آخر اين ترانه با من باشي
واسه تو سقفي از آهن با صدام مي سازم
=
با يک چشمک دوباره
من و زنده کن ستاره
نذار از نفس بيافتم
تويي تنها راه چاره
=
آي ستاره آي ستاره
بي تو شب نوري نداره
اين ترانه تا هميشه
تو رو ياد من مياره
=
تويي که عشقم از نگاه من مي خوني
تويي که تو تپش ترانه هام پنهوني
تويي که هم نفس هميشه آوازي
تويي که آخر قصه من مي دوني
=
اگه کوچه صدام يه کوچه باريکه
اگه خونم بي چراغه چشم تو تاريکه
مي دونم آخر قصه مي رسه به داد من
لحظه يکي شدن تو آينه ها نزديک
=
با يک چشمک دوباره
من و زنده کن ستاره
نذار از نفس بيافتم
تويي تنها راه چاره
=
آي ستاره آي ستاره
بي تو شب نوري نداره
اين ترانه تا هميشه
تو رو ياد من مياره





Monday, August 12, 2002

٭ چي صدا کنم تو رو ؟
موسيقي از : استاد سياوش قميشي
شعر از : پاکسيما
چي صدا کنم تو رو تو که از گل بهتري
کاش کي بد بودي عزيزم مي شد از يادم بري
کش که دل سنگ بودي تا که دل تنگ نبودم
کاش که بد بودي تو من اين همه يک رنگ نبودم
----
تو به عاشقونه خوندن من و عادت دادي
تو با خوبيهات آخه من و خجالت دادي
چي بگم هر چي بگم از خوبيات کم گفتم
با تو از شادي بي تو همش از غم گفتم
بگو چه فايده داره که تو خوبي و ولي
من به سرزمين دلتنگي تو تبعيدم
تو چي کار کردي که من از همه دنيا بريدم
تو چي کار کردي که من از همه دنيا بريدم

چي صدا کنم تو رو ؟
چي صدا کنم تو رو تو که از گل بهتري
کاش کي بد بودي عزيزم مي شد از يادم بري
چي صدا کنم تو رو تو که از گل بهتري
کاش کي بد بودي عزيزم مي شد از يادم بري
چي صدا کنم تو رو ؟
تو به عاشقونه خوندن من و عادت دادي
تو با خوبيهات آخه من و خجالت دادي
چي بگم هر چي بگم از خوبيات کم گفتم
با تو از شادي بي تو همش از غم گفتم
بگو چه فايده داره که تو خوبي و ولي
من به سرزمين دلتنگي تو تبعيدم
تو چي کار کردي که من از همه دنيا بريدم
تو چي کار کردي که من از همه دنيا بريدم
چي صدا کنم تو رو ؟
چي صدا کنم تو رو تو که از گل بهتري
کاش کي بد بودي عزيزم مي شد از يادم بري
چي صدا کنم تو رو تو که از گل بهتري
کاش کي بد بودي عزيزم مي شد از يادم بري
چي صدا کنم تو رو ؟



٭ خدا حافظي از پويا
شعر از : نيره فروتن ( پازوکي )
آهنگ : جهانبخش پازوکي

وقتي نباشي انگار که هستم و گويا که نيستم
روزي که رفتي من با تمام وجودم گريستم
====
خدا حافظي کردي يک جوري که انگار ديگه بر نمي گردي
اشکات شده بوسه يک جوري که انگار سرپا همه دردي
سرپا همه دردي ........ ديگه برنمي گردي
بار غم رو شونه بردمش تا خونه
جاي خاليت ديدم اشکها شد روونه
بجز عطر خيالت نبود از تو نشونه
مي دونم که پس از تو دلم تنها مي مونه
ولي احساس صادق ترينه
مي گه که او هنوزم بهترينه
بهترينــــــــــــــــــــــــــــه
ديگه دلواپسي نقشي نداره
آخه اونم خودش عاشقترينه
آره دلواپسي نقشي نداره
آخه اونم خودش عاشقترينه
بار غم رو شونه بردمش تا خونه
جاي خاليت ديدم اشکها شد روونه
بجز عطر خيالت نبود از تو نشونه
مي دونم که پس از تو دلم تنها مي مونه




Sunday, July 28, 2002

٭ منصور :
روي رفت تنگ بلور ................ پشت سر ستون نور
از گلا پاشه طلا................ مي ريزه عطر صدا
صداي ساعت گل................ صداي يه قل دو قل
صداي زنجره ها ................ عشق بي وقفه ما
بگو پس فر فره چار پر کاغذيم کجاست
چشم کي دوبار دنباله بادبادک ماست
نذار که باد بزنه کله کنه پايين بياد
اوج بادبادک ما رهايي ترانه هاست
ظهر داغ و کوه يخ ................ من و اين گوله نخ
از تو دنباله من ................ سرخي لاله من
نکنه دوباره باز................ بشکنه به سرو ناز
بال باد باک ما ................ پر پرواز صدا ست
بگو پس فر فره چار پر کاغذيم کجاست
چشم کي دوبار دنباله بادبادک ماست
نذار که باد بزنه کله کنه پايين بياد
اوج بادبادک ما رهايي ترانه هاست



٭ مارتيک :
گاهي اين دنيا مثل ما .................با خودش مسئله داره
ميون زمين و آفتاب ..................ابر تيرگي مياره
رنگ دريا بر مي گرده .............از هواي تلخ و تيره
همه چلچله ها رو..................... وحشت خزورن مي گيره
گل من گلايه کم کن .................. تب غصه ابدي نيست
بزار آسمون بباره .................... گريه هم چيز بدي نيست

گم مي شه روي لب گل ............. رنگ آفتابي خنده
پر مي شه زمين غربت ............. از تهاجم پرنده
اما ؛ اما تو مي دوني ................. پشت اين بارون يک ريز
روز خوش رنگي دنياست .......... نوبت بدرود پاييز

گل من گلايه کم کن ................... تب غصه ابدي نيست
بزار آسمون بباره ..................... گريه هم چيز بدي نيست
گل من گلايه کم کن .................. تب غصه ابدي نيست

بزار آسمون بباره .................... گريه هم چيز بدي نيست
ما هنوزم مثل آفتاب ................. شب فروز و سايه سوزيم
روشنايي با دل ماست ............. چه بسوزيم چه نسوزيم
نون و آب اين زمينم ............... اگه خون جگر ماست
غم نخور که قصه ما .............. حرف عاشقاي فرداست

گل من گلايه کم کن ............... تب غصه ابدي نيست
بزار آسمون بباره ................. گريه هم چيز بدي نيست
گل من گلايه کم کن .............. تب غصه ابدي نيست



٭ معين :

اي تو بهانه واسه موندن .......... اي نهايت رسيدن
اي تو خود لحظه بودن ........... تا طلوع صبح خورشيد رو دميدن
اي همه خوبي همه پاکي ........ تو کلام آخر من
اي تو پر از وسسه عشق......... تو شدي تمامي زندگي من
اسم تو هر چي که مي گم......... همه تکرار تو حرفهاي دل من
چشم تو هر جا که مي رم ........ جاري تو چشمهاي منتظر من
....
اي تو بهانه واسه موندن ......... اي نهايت رسيدن
اي تو خود لحظه بودن ........... تا طلوع صبح خورشيد رو دميدن
.....
تو رو لحظه که ديدم .............. به بهانه هام رسيدم
از تو تصويري کشيدم ........... که اون و هيچ جا نديدم
تو رو از نگات شناختم ........... غصه از عشق تو ساختم
تو رو از خودت گرفتم ............ با تو يک خاطره ساختم

اي تو بهانه واسه موندن ........... اي نهايت رسيدن
اي تو خود لحظه بودن ............. تا طلوع صبح خورشيد رو دميدن
اي همه خوبي همه پاکي .......... تو کلام آخر من
اي تو پر از وسسه عشق ........ تو شدي تمامي زندگي من





Wednesday, July 10, 2002

٭
بيداد زمان
شعر بيژن ترقی، آهنگ: پرويز ياحقی،
دستگاه اصفهان، خواننده: مرضيه
......... [بشنويد] .........
به رهی ديدم برگ خزان ،
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان ،
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود
ای برگِ ستمديدهء پاييزی ،
آخر تو زگلشن ز چه بگريزی
روزی تو هماغوش گلی بودی ، دلداده و مدهوش گلی بودی
ای عاشق ِ شيدا ، دلدادهء رسوا ، گويمت چرا فسرده ام
در گل نه صفايی ، نی بوی وفايی جز ستم زِ وی نبرده ام
خار غمش در دل بنشاندم ، در ره او من جان بفشاندم
تا شد نو گلِ گلشن و زيب چمن
رفت آن گل من از دست ، با خار و خسی پيوست
من ماندم و صد خار ستم ، وين پيكر بی جان
ای تازه گلِ گلشن ، پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی ، پژمرده و لرزان

به رهی ديدم برگ خزان ، پژمرده ز بيداد زمان ، كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان ، در رهگذرش باد خزان ، چون پيك بلا بود





Home

[Powered by Blogger]